جملات ناب المانی - با این جملهها مانند یک آلمانی زبان حرف بزنید
یادگیری یک زبان جدید باید سرگرمکننده باشد. هر زبانی عبارات و ضربالمثلهای جالبی برای توصیف حالات معمولی دارد که آن را غنیتر و سرگرمکنندهتر میسازد؛ و زبان آلمانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این مقاله به برخی از خندهدارترین جملات ناب المانی خواهیم پرداخت که با یادگیری آنها میتوانید با این فرهنگ و زبان غنی بیشتر خو بگیرید.آشنایی با بهترین جملات ناب المانی
در ادامه، سرگرمکنندهترین جملات آلمانی را با هم میخوانیم:
auf dem Holzweg sein
ترجمه: در راه چوب بودنمعنی: در مسیر اشتباه بودن
منشأ: این عبارت عجیب آلمانی برای اولین بار در قرن پانزدهم ثبت شد. در آن زمان وقتی چوببرها درختان بریدهشده را از جنگل بیرون میکشیدند، درخت از خود رد بزرگی به جای میگذاشت که شبیه یک مسیر عادی بود. اما وقتی این مسیر را دنبال میکردید ممکن بود در جنگل گم شده و از مسیر درست دورتر شوید. مثال:
- Wenn du glaubst, dass du eine Gehaltserhöhung bekommst, obwohl du ständig zu spät zur Arbeit kommst, dann bist du auf dem Holzweg!
die Kirche im Dorf lassen
ترجمه: ترک کلیسا در روستامعنی: اغراق نکنید، فروتن باشید
منشأ: این جملات ناب المانی به زمانی برمیگردد که در آن کلیسای کاتولیک هنوز راهپیماییهای زیادی را برگزار میکرد. اما از آنجایی که روستاها بسیار کوچک بودند، این راهپیماییها برای ماندن در مرزهای روستا بیش از حد بزرگ شدند و به مناطق اطراف گسترش یافتند. این موضوع باعث انتقادات زیادی شد و بسیاری از مردم خواستار نگه داشتن کلیسا در داخل روستا شدند. به طور دقیقتر، آنها اعتقاد داشتند که جماعت کلیسا باید در روستا بماند.
مثال:
- Statt jedes Jahr ein neues Auto zu kaufen, solltest du lieber die Kirche im Dorf lassen!
die Nase voll haben
ترجمه: داشتن بینی "پر"
منشأ: داشتن بینی پر (مثلاً در هنگام سرماخوردگی) احساس خوبی ندارد. بنابراین وقتی این احساس را دارید، معلوم است که معذب هستید و اذیت میشوید.
مثال:
- Du kommst schon wieder zu spät! So langsam habe ich aber die Nase voll davon!
ein Brett vor dem Kopf haben
ترجمه: تختهای جلوی سرت باشدمنشأ: این عبارت به کشاورزی در زمانهای قدیم برمیگردد، زمانی که از گاو برای شخم زدن یا کشیدن گاری استفاده میشد. برای انجام این کار، آنها معمولاً به یک مهار سر مجهز می شدند. اگر حیوانات میخواستند به دلخواه خود مسیری را برگزینند، یک تخته برای پوشاندن چشمانشان اضافه میشد تا نتوانند ببینند به کجا هدایت میشوند.
مثال:
- Warum verstehst du mich nicht, hast du ein Brett vor dem Kopf?
einen Zahn zulegen
ترجمه: اضافه کردن دندانمنشأ: اولین اتومبیلها و هواپیماها از چرخهای دندانهدار برای کنترل موتور استفاده میکردند. بنابراین برای سریعتر رفتن، باید "یک دندان اضافه میکردید".
مثال:
- Wenn wir rechtzeitig am Bahnhof sein wollen, müssen wir einen Zahn zulegen!
Hand und Fuß haben
ترجمه: دست و پا داشتنمعنی: معنا داشتن، پایدار بودن
منشأ: آداب و رسوم قدیمی پشت این جملات ناب المانی وجود دارد. در قرون وسطی مجرمان با بریدن دست راست مجازات میشدند که بیشتر مردم با آن شمشیر خود و افسار اسبشان را در دست میگرفتند. همچنین رسم بر این بود که پای چپ برای مجازات قطع شود، پایی که هنگام اسبسواری باید ابتدا وارد رکاب میشد. پس مردی که به این شکل فلج میشد، قادر به جنگیدن بر روی اسب نبود. اما اگر باز هم یک دست و پا را داشت، به عنوان یک سرباز قوی و مفید محسوب میشد.
مثال:
- Richards Plan um schnell reich zu werden, hat weder Hand noch Fuß!
Ich verstehe nur Bahnhof
ترجمه: من فقط ایستگاه قطار را میفهمممعنی: من شما را درک نمیکنم، من علاقهای ندارم
منشأ: در طول جنگ جهانی اول، سربازان از جنگ خسته میشدند و ایستگاه قطار نماد امید آنها برای بازگشت به خانه بود. بنابراین هر زمان که کسی میخواست با آنها در مورد چیزی غیر از رفتن به خانه صحبت کند، پاسخشان این بود: "من فقط ایستگاه قطار را میفهمم."
مثال:
- Als der Mathelehrer über Integrale sprach, habe ich nur Bahnhof verstanden.
nicht mehr alle Tassen im Schrank haben
ترجمه: نداشتن تمام فنجانها در کمد
معنی: دیوانه بودن
منشأ: قطعی نیست، اما به احتمال زیاد به کلمه یدایی "toshia" به معنای ذهن یا عقل برمیگردد. بنابراین بر اساس این جملات ناب المانی، اگر مشکلی با "Tassen" یا "toshia" کسی وجود دارد، میتواند به این معنا باشد که "یک تخته او کم است".
مثال:
- Peter will, dass ich ihm meinen besten Anzug für einen Junggesellenabschied leihe. Der hat doch nicht mehr alle Tassen im Schrank!
nun ist der Ofen aus
ترجمه: اکنون فر خاموش استمعنی: بازی تمام شد
منشأ: زمستانها هوا در آلمان بسیار سرد میشود، بنابراین گرمایش مهم است. اگر حواستان به آتش در اجاق نباشد، ممکن است کارتان تمام شود.
مثال:
- Wenn du wieder eine Schramme in meinen Wagen machst, dann ist der Ofen aus!
über seinen Schatten Springen
ترجمه: از روی سایه خود بپریدمعنی: حاشیه امن خود را ترک کنید
منشأ: غیرممکن است که از روی سایه خود بپرید. بنابراین این عبارت سرگرمکننده آلمانی به معنای انجام کاری است که انجام دادن آن ناراحتکننده یا سخت میباشد.
مثال:
- Du solltest nicht fernsehen, sondern über deinen Schatten Springen und für den Test morgen lernen.
sich etwas hinter die Ohren schreiben
ترجمه: پشت گوش چیزی نوشتنمعنی: بهتر به یاد آوردن چیزی
منشأ: این یکی دیگر از جملات ناب المانی است که ریشه در قرون وسطی دارد؛ زمانی که مردم اغلب فرزندان خود را با خود میبردند تا شاهد اتفاقات یا مذاکرات مهم باشند. بنابراین بچهها بعداً میتوانستند درباره آنچه که بر آن توافق شده بود شهادت دهند، مثلاً مرز بین دو منطقه باید کجا باشد. برای اینکه بچهها فراموش نکنند، در لحظات مهم سیلی به گوش آنها میزدند. در واقع میتوان گفت که "پشت گوششان مینوشتند".
مثال:
- Ich will nicht, dass ihr immer am Flußufer spielt! Schreib dir das hinter deine Ohren!
sich nicht ans Bein pinkeln lassen
ترجمه: به کسی اجازه ندهید روی پای شما ادرار کندمعنی: همه چیز را تحمل نکردن
منشأ: همه رفتاری دوستانه ندارند. برخی از افراد سعی میکنند با بدگویی در مورد شما در مقابل دیگران (به عنوان مثال در مقابل رئیستان) از فرصت استفاده کنند. این جملات ناب المانی به این معنی است که شما حاضر نیستید این اتفاق بیفتد و اقداماتی را علیه آن انجام خواهید داد.
مثال:
- Müller hat dem Chef erzählt, ich hätte meinen Bericht zu spät abgegeben. Das habe ich richtig gestellt. Ich lasse mir doch von dem nicht ans bein pinkeln!
mit dem Klammerbeutel gepudert
ترجمه: پودرشده با کیسه گیرهمنشأ: در قدیم زنان خانهدار کیفی با گیره لباس داشتند و یک کیسه دیگر حاوی پودر برای بچه. اگر به جای کیسه پودر از کیسه گره لباس برای بچه استفاده میکردند، بچه دچار آسیب جدی میشد و صدمه میدید.
مثال:
- Der Typ hat mir gerade die Vorfahrt genommen. Der ist wohl mit dem Klammerbeutel gepudert!
جملات ناب المانی درباره نوشیدن
da kannst du Gift drauf nehmen
ترجمه: ممکن است روی آن سم بخورید
معنی: مطمئناً
منشأ: احتمالاً سم چیزی نیست که به طور منظم بنوشید. اما این تعبیر عجیب از کجا میآید؟ به قضایای الهی که در قرون وسطی رایج بود برمیگردد. یک مظنون مجبور به خوردن نوشیدنی یا غذای مسموم شد. اگر آسیبی نمیدید، بیگناهی او ثابت میگردید. اگر میمرد، معلوم بود که مقصر است.
Dienst ist Dienst und Schnaps ist Schnaps
ترجمه: وظیفه، وظیفه است و نوشیدنی، نوشیدنی استمعنی: زمانی برای کار کردن وجود دارد و زمانی دیگر برای جشن گرفتن
منشأ: به این معنی است که باید کار را از زمان مهمانی و خوشگذرانی جدا کنید.
eine Milchmädchenrechnung aufmachen
ترجمه: محاسبه یک خدمتکار شیردوشمعنی: برنامهریزی برای چیزی که اتفاق نمیافتد
منشأ: احتمالاً به یک افسانه فرانسوی برمیگردد، که در آن یک خدمتکار شیردوش در راه بازار است. در مسیر، او در مورد کارهایی که میتواند با پولی که از فروش شیر به دست میآورد انجام دهد، رویاپردازی میکند؛ مانند خرید چند مرغ، کسب درآمد بیشتر با فروش شیر و تخم مرغ، خرید یک خوک و غیره. متأسفانه هنگام دیدن خواب تلو تلو میخورد و شیر را میریزد؛ بنابراین رویاهای او هرگز محقق نمیشوند.
einen Kater haben
ترجمه: گربه تامکت (یک نوع نژاد گربه) داشتنمعنی: خمار بودن
منشأ: چندین توضیح ممکن برای این جملات ناب المانی وجود دارد. یکی این است که مغز شما احساس میکند که گربهای در حال خراشیدن آن است.
مثال:
- Nach der Firmenfeier hatte ich einen üblen Kater.
Jemandem reinen Wein einschenken
ترجمه: شراب خالص برای کسی ریختنمعنی: صادق بودن با کسی، حتی اگر شرمآور باشد
منشأ: یکی از جملات ناب المانی که از قرون وسطی نشأت میگیرد. صاحبخانههای غیرشرافتمند اغلب در شرابی که برای مشتریان خود سرو میکردند آب میریختند. فقط صاحبخانهای که شراب خالص سرو میکرد صادق بود.
مثال:
- Mein Mann sucht immer noch den Autoschlüssel. Ich muss ihm wohl reinen Wein einschenken und ihm sagen, dass ich ihn verloren habe.
جملات ناب المانی درباره حیوانات
auf den Hund kommen / vor die Hunde gehen
ترجمه: رفتن به سراغ سگهامنشأ: چندین توضیح ممکن برای این عبارت وجود دارد. یکی اینکه طناب دار در قرون وسطی به قلاده سگ ملقب بود.
مثال:
- Nachdem er seine Arbeit verloren hat, ist Peter wirklich auf den Hund gekommen.
aus einer Mücke einen Elefanten machen
ترجمه: تبدیل پشه به فیلمعنی: اغراق کردن
منشأ: قبلاً در یونان باستان عبارت مشابهی در مورد افرادی وجود داشت که در حرف زدن اغراق میکردند.
مثال:
- So schlecht war die Bedienung auch nicht, dass du dich beim Geschäftsführerbeschweren musst. Jetzt mach doch nicht aus jeder Mücke einen Elefanten!
da liegt der Hund begraben
ترجمه: همان جایی که سگ دفن شد
منشأ: در زمان قدیم مردم گرانبهاترین دارایی خود را در جعبههای گنج نگهداری میکردند. این جعبهها اغلب حاوی تصویر یک شیطان یا سگ وحشی برای ترساندن سارقان بودند. پس وقتی محل دفن «سگ» را پیدا کنید، مهمترین چیز را پیدا کردهاید.