یکی از پس رفتهای فرهنگی کشور ما ایران جشن طلاق است
جشن طلاق یکی از پس رفتهای فرهنگی در ایران است. گویند روزگاری پادشاهی بود، متکبر و زیادهخواه، که هر روز لباسهای جدیدی طلب مینمود، تا اینکه خیاطها طرحی نیافتند و عاجز ماندند. همین شد که خیاطی لباسی به او پوشاند و پادشاه را گفت که این لباس را تنها «نخبگان و بافرهنگها» میبینند. خلاصه پادشاه در میان ذوقزدگی فراوان، به میان شهر آمد و همه را خبر کرد تا او را در لباس جدید ببینند. همه خیره بودند و مبهوت و مشغول خوردن از ضیافت پادشاه. ناگهان کودکی بانگ زد که آی مردم! آن شخصِ زشت و بدترکیب را نگاه کنید: «لباس ندارد».وقتی به جشن طلاق میاندیشیم، اولین سؤال این است که این پدیده را در چه مقولهای باید دستهبندی کنیم؟ آیا یک اتفاق جامعهشناختی است؟
یا رخدادی روانشناختی است؟ در دستۀ آسیبهای دینی است؟ یا فرهنگی؟ یا.. اما جشن طلاق دارای همۀ این ابعاد هست.
از منظری دینی میتوان گفت طلاق «اَبغضُ حَلالٍ عِندَ الله»، امروز تبدیل شده به بهانهای برای جشن و پایکوبی و مهمانی و.. . و این یک رخداد ضد دینی افتضاح در جامعۀ ماست، یعنی نشاندهندۀ به حاشیهرانده شدن احکام فقهی و ارزشهای اصیل اخلاقی در دین. یعنی کم اهمیت شدن حب و بغض خداوند در نزد افراد، تا جایی که مورد غضبترین حلال خداوند برای آنها بهانۀ شادی است.
از زاویۀ فرهنگی باید گفت: «ما مقیم فرهنگی بودهایم، که تعذب و تجرد از سِنی به بعد، قبیح است و مرد و زن مجرد در آن پایگاهی سست و ویران دارد. و این بیشتر، دربارۀ مرد و زن مطلقه است. که اگر -به حق یا ناحق- طلاق را ترجیح داده باشد، در محترمانهترین حالت، مورد ترحم است. و حالا به جایی رسیده است که چنانچه ازدواج در آن «دیوانگی» است، طلاق نیز مستلزم شادی و پایکوبی است. و این یعنی یک پسرفت فرهنگی.»
با دیدی جامعهشناختی، وقتی به جایگاه خانواده مینگریم و به یاد میآوریم که خانواده، بنیانیترین رکن جامعۀ ما تلقی میشد و حفظ و ارتقای آن میارزید به مهمترین از خود گذشتگیها، و اگر کسی نمیتوانست آنرا حفظ کند، بیعرضهترین افراد تلقی میشد؛ امروز به نقطهای رسیده است که اگر به ضرب و زوری تشکیل شود، به دلایل سادهای میپاشد و این، نه تنها یک فاجعه نیست، که مستلزم جشن است!
از وجه روانشناختی، طلاق، از بزرگترین تجربههای شکست در زندگی بسیاری از افراد به شمار میآمد. به گونهای که اساساً موجبات افسردگیهای طولانی مدت را به بار میآورد. و این بیش از همه به این دلیل بود که تجربۀ تام و تمام عجز بود. اما امروز، طلاق نزد افرادی، تبدیل به موجبات شادی میشود.
اما آیا این پدیده، حقیقتاً پدیدهای است که اندیشیده شده باشد و علتی برای شادی و جشن قرار بگیرد؟ به نظر میرسد خیر! یعنی اینگونه نیست که افرادی برای اینکه شاد باشند، جشن طلاق را در کنار انواع تفریحات و موجبات شادی، به عنوان یک گزینه در نظر داشته باشند. به این معنا که جشن طلاق، از هیچیک از زوایایی که مرور کردیم، نسبتی علت و معلولی با شادی ندارد. یعنی نه این است که ابتدا نیاز به شادی شکل بگیرد، آنگاه طلاق به عنوان راهی برای تحصیل آن موضوعیت بیابد.
حتی برای کسی که شادی و آرامشش را در گرو رهایی از زندگی سخت و آزار دهندهاش بیابد. بلکه برعکس، در ابتدا طلاق، به دلایل مختلف رخ میدهد و بعد فرد برای فرار از رنج آن به نوعی شادی تصنعی تظاهر میکند. این در واقع تحلیلی روانشناختی است. اما بیشک نتایج فراگیری در سطح اجتماعی، دینی، فرهنگی و.. دارد که در اینجا قصد نداریم به آثار و پیامدهای آن اشاره کنیم. در ابتدا لازم میدانم توضیح بدهم که اساساً از جنس شادی و فرحی اصیل و درونی نیست و بیشتر شبیه به نوعی پرخاش در برابر رنج گستردۀ ناشی از طلاق!
از وجهی دیگر، اساساً اگر انتظار دیگری جز این داشته باشیم تعجب برانگیز است. چرا که ما با خانوادهای مواجه هستیم که تعهد در آن برای زن و مردش، به حداقلها و توافقها و «قراردادهای اجتماعی» فروکاسته شده است و همین حداقلها نیز برای زن و شوهر، بند و قیدی است که اجازه نمیدهد هرگونهای که دوست دارند زندگی کنند. در چنین وضعیتی طبیعتاً طلاق «رهایی» و شادیآفرین خواهد بود.
واضح بگویم وقتی زن و شوهر، همزمان با مردها و زنهای دیگری ارتباط دارند و این ارتباط را در سطوح مختلفِ دوستی تعریف کردهاند و حتی موجه میدانند، بالأخره در یک نقطه، تعهدهای حداقلی زناشویی، پای آنها را خواهد بست. همچنین است دربارۀ مسائل اقتصادی، روابط فامیلی، مسئولیت فرزندان و.. . به همین دلیل است که خواهیم دید، طلاق، بیش از آنکه مانند گذشته موجب قید و بند روانی، وجدانی، دینی، خانوادگی و اجتماعی شود، اتفاقاً باعث رهایی از قیدها و بندهای روانی، وجدانی، دینی، خانوادگی و اجتماعی میشود و فرد، از آن پس میتواند آزادانه و به گونهای که «دلش میخواهد» بزید.
اما به راستی این اتفاق ناشی از چیست؟ بنده تبیین ریشهای این پدیده را از جملۀ آخر آغاز میکنم. «دل بخواستن». به عقیده من، جشن طلاق یکی دیگر از نمایشهای تکبر شیطانصفتانۀ بشر مدرن است. اگر بخواهیم یک ویژگی شاخص برای اومانیسم نام ببریم، هیچ صفتی را گویاتر و ریشهایتر از تکبر نمیدانم. بشر مدرن بر اساس همین تکبر است که خود را برتر از همه میداند و همه چیز را در نسبت با فهم خود تفسیر میکند. هرچه برای او معنادار باشد، معنادار میشمارد و هر چه برای او قابل فهم نباشد بیمعنا و پوچ میداند. خود را مالک طبیعت میداند و صاحب اجازه برای تصرف بیحد و حصر در آن و...
و اینها همه حاصل تکبر اوست، و حالا بعد از طلاق، همین تکبر است که اجازه نمیدهد اندکی خود را بازنگری کند و بیندیشد که ممکن است اشتباه کرده باشد. ممکن است راه را از مبنا غلط رفته باشد. ممکن است تقصیر با او بوده باشد. ممکن است لازم باشد کمی تواضع کند. نه تنها اینچنین نیست که برعکس، میخواهد به خود و همه بگوید که «من» هیچگاه چنین -که ذکر شد- نیستم.
نه تنها اینچنین نیست، که برعکس، خوشحالم و فکر میکنم که به ظفر و فرحی دست یافتهام که میخواهم آنرا به همه بنمایانم. و این تکبر، افراد را تبدیل میکند به فردی که برای همیشه در خسارت و عاقبت به شری به سر میبرد، اما نمیتواند بفهمد و به همین دلیل هیچگاه رها نمیشود. دقیقاً مصداق آن کسی که چنین توصیف شد: قلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا (١٠٣) الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (١٠۴- کهف): بگو آیا شما را به خسارتزدهترین افراد [در اعمال] باخبر کنم؟ [آنها] کسانی هستند که تلاششان در زندگی دنیاشان گمراهی است، اما میپندارند که برساختهای نیکو دارند.
بهترین شامپو ضد ریزش مو
مشاهده لیست
ارزانترین یخچال بازار
مشاهده قیمت
بهترین پلی استیشن و ایکس باکس ایران
مشاهده قیمت
تازهها
اجاره هیلتی، راه حلی مقرون به صرفه و ایدهآل برای پروژههای شما
ارزان ترین دوچرخه ۲۶ بازار (لیست قیمت جدید)
مقایسه ساید بای ساید اسنوا با ایکس ویژن (کدام یخچال بهتر است؟)
بهترین ساعت اتوماتیک، رقابت بین 7 ساعت شگفت انگیز
بهترین ساعت اتوماتیک، رقابت بین 7 ساعت شگفت انگیز
در انتخاب بهترین تشویقی گربه به چه مواردی توجه کنیم
مقایسه گوشی a54 با a34 (کدام گوشی بهتر است؟)
اندروید باکس چیست و چه مزایایی دارد؟ (راهنمای خرید اندروید باکس)
بهترین پاوربانک 1403 (معرفی 10 مدل پرفروش)
شاهد کاغذی
*لطفا از درج شماره تلفن و یا آدرس های اینترنتی مختلف اکیداً خودداری فرمایید.