ارزانترین‌ها پرفروش‌ها بهترین محصولات گوشی آموزش آشپزی
×
لیست پرفروش ترین گوشی ایران
مشاهده قیمت

معرفی کتاب کمی دیرتر نوشته سید مهدی شجاعی پیرامون انتظار برای فرج

تصور کنید یک روز جمعه، نشسته‌اید توی خانه، روی مبل و دارید به حجم کارهایی که باید انجام بدهید فکر می‌کنید. مثلا فردا قرار است نتیجه امتحانی که از قضا خیلی هم برایش زحمت کشیده‌اید بیاید و خیلی هم روی قبولی در این امتحان حساب کرده‌اید. اصلا راه دور نرویم! فردا قرار است نتیجه انتخاب رشته کنکورتان بیاید و معلوم شود بلاخره می‌خواهید چکاره بشوید! حالا درست در همین زمان، در شرایطی که شاید اصلا فکرش را هم نمی‌کنید، زنگ خانه‌تان به صدا در بیاید، یک نفر بیاید دنبالتان و بگوید که امام زمان(عج) همین امروز می‌خواهند ظهور کنند و دنبال منتظران واقعی می‌گردند و از شما بخواهد که زندگی‌تان را رها کنید و با او همراه شوید... عکس العمل شما چیست؟

کمی دیــــرتر
سید مهدی شجاعی در سال 1339 در تهران به دنیا آمد و از سن بیست سالگی (یعنی حول و حوش سال‌های 58 و 59 ) نویسندگی را به عنوان حرفه اصلی خود برگزید. بی‌شک تابه حال نام کتاب‌های «کشتی پهلو گرفته»، «پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، «از دیار حبیب»، «سانتاماریا»، «غیر قابل چاپ» ،«خدا کند تو بیایی»، «سقای آب وادب» و... را که همگی آثار او هستند، به گوشتان خورده است. رمان «کمی دیرتر» از جدیدترین آثار این نویسنده است که به مبحث انتظار برای فرج می‌پردازد. آن هم با لحن و مضمونی که قطعا شما را غافل گیر خواهد کرد.


فصل‌های وارونه
پاسخ به این سوال که کدام فصل داستان، اوج داستان محسوب می‌شود کمی مشکل است. شاید «زمستان» با آن اتفاق غیرمنتظره درست وسط مراسم نیمه شعبان. شاید «پاییز» و داستان لرزیدن دل و لغزیدن پا آن هم درست سر بزنگاه ... و شاید ...

مطالعه کتاب، اگر قول بدهید یک نفس بخوانید(!) به دلیل متن بی‌نهایت روان و ساده‌اش نهایتا یک روز از شما وقت خواهد گرفت. خواندن این کتاب را به همه آن‌هایی که خواهان نگاه تازه‌ای به مسئله ظهور هستند توصیه می‌کنیم .

بخشی از کتاب :
* فصل دوم / پاییز:
... با همان جدیت گفتم :
- این چه حرفیه .مراحمید. بفرمایید، خواهش می‌کنم.
و دوباره بی‌اختیار دکمه را فشردم. انگار که با این کار در بازتر می‌شود و یا تعارف و اصرار من، عملی‌تر.
ولی او به جای وارد شدن یا عذر و دلیل آوردن، بی‌مقدمه گفت:
- امروز چه روزیه؟
لحظاتی طول کشید تا حضور ذهن پیدا کنم و پاسخ بدهم؛
- جمعه.
و بلافاصله بپرسم:
- چطور مگه‌؟!
بی تامل گفت:
- توقعت همیشه از این روز - یعنی جمعه – چی بوده؟
دلم فرو ریخت.از شنیدن دو کلمه جمعه و توقع، یاد این فراز از زیارت امام زمان در روز جمعه افتادم:
و هذا یومُ الجُمعه و هو یَومکَ المتوقَع فیهِ ظُهورک ...


*لطفا از درج شماره تلفن و یا آدرس های اینترنتی مختلف اکیداً خودداری فرمایید.