زیباترین پیام‌ها برای روز پنجشنبه | بهترین اس ام اس ها برای پنج شنبه
بهترین و جالب ترین پیام های برای روز پنجشنبه :
پنجشنبه هرمزشید ، ششمین روز هفته در گاه‌شماری خورشیدی و با نام Thursday چهارمین روز هفته در گاه‌شماری میلادی است.
بسم الله النور.....
خدای عاشق
یک صبح زیبای دیگر را با ترنم
دلنشین پرندگانت آغاز نمودم
شکر ، برای یکروز زیبای دیگر
شکر ، برای بوی خوش زندگی
شکر و هزاران شکر، برای وجود ارزشمند عزیزانم
شکر، برای سلامتی جسم و جان
شکر، برای رزق و روزی حلال و بی نیازی....
بارالها؛
چتر رحمتت را بر سر دوستانم همیشه بازنگه دار و بهترین تقدیرها را برایشان رقم بزن
خدای عاشق
یک صبح زیبای دیگر را با ترنم
دلنشین پرندگانت آغاز نمودم
شکر ، برای یکروز زیبای دیگر
شکر ، برای بوی خوش زندگی
شکر و هزاران شکر، برای وجود ارزشمند عزیزانم
شکر، برای سلامتی جسم و جان
شکر، برای رزق و روزی حلال و بی نیازی....
بارالها؛
چتر رحمتت را بر سر دوستانم همیشه بازنگه دار و بهترین تقدیرها را برایشان رقم بزن
شادی و غم هر دو به موازات هم میروند.
زمانی که یکی استراحت می کند
دیگری جبران می کند … روز پنجشنبتون بخیر
زمانی که یکی استراحت می کند
دیگری جبران می کند … روز پنجشنبتون بخیر
کسانی هستند که از خودمان مر نجانیم
مثل ساعت هایی که صبح دلسوزانه
زنگ میزنند و درمیان خواب وبیداری
بر سرشان می کوبیم بعد میفهمیم
که خیلی دیره شده .....
سلام دوستان عصر پنج شنبه تان بخیر پایدار سلامت خندان
مثل ساعت هایی که صبح دلسوزانه
زنگ میزنند و درمیان خواب وبیداری
بر سرشان می کوبیم بعد میفهمیم
که خیلی دیره شده .....
سلام دوستان عصر پنج شنبه تان بخیر پایدار سلامت خندان
سلام و صد سلام خدمت همه ی دوستای گل خودم.
روزتون بخیر عزیزای دل.امیدوارم پنج شنبه ی
خوبی داشته باشید.همراه با انرژی های مثبت
روزتون بخیر عزیزای دل.امیدوارم پنج شنبه ی
خوبی داشته باشید.همراه با انرژی های مثبت
و پنجشنبه حرفی ندارد برای زدن
گریه میکند غزلی
در پیاده روی دفترم
که تا چندی دیگر
غریب خواهد ماند
غریب خواهد گریست تا ابد
چرا که متولد شده
در پنجشنبه ای که
تمام نگاهش غم است و غم
همیشه پنجشنبه حرفی نداشته برای زدن !! ...
گریه میکند غزلی
در پیاده روی دفترم
که تا چندی دیگر
غریب خواهد ماند
غریب خواهد گریست تا ابد
چرا که متولد شده
در پنجشنبه ای که
تمام نگاهش غم است و غم
همیشه پنجشنبه حرفی نداشته برای زدن !! ...
راه به راه می روم
در راهروهای عصری منقلب
بازمانده از هجوم رویاهایی
که در ویرانی ام
ارتفاع می گیرند
با روزهایی دیوانه
که در پاهایم
میلرزنداین دست ها
که به سطرهای تو بیمار است
وادامه ام
اندام مغموم مردی در مرداد را
می ماند
که در خطوط خیس گام هایش
زنی می روید
که روسری اش
آبستن ازبارانی ست
که از پنجشنبه های گیج
می آید
در راهروهای عصری منقلب
بازمانده از هجوم رویاهایی
که در ویرانی ام
ارتفاع می گیرند
با روزهایی دیوانه
که در پاهایم
میلرزنداین دست ها
که به سطرهای تو بیمار است
وادامه ام
اندام مغموم مردی در مرداد را
می ماند
که در خطوط خیس گام هایش
زنی می روید
که روسری اش
آبستن ازبارانی ست
که از پنجشنبه های گیج
می آید
زمستانی
از خوابهام میگذرد
ومن در خمیازه های باران
عبور می کنم
وردی از تورا
به مویه مینشینم
راستی
عصرهای پنجشنبه
جای خوبی برای گمشدن
در میان بغض هاست! ...
از خوابهام میگذرد
ومن در خمیازه های باران
عبور می کنم
وردی از تورا
به مویه مینشینم
راستی
عصرهای پنجشنبه
جای خوبی برای گمشدن
در میان بغض هاست! ...
روز پنجشنبه است روزی خوب
وز سعادت به مشتری منسوب
چون دم صبح گفت نافه گشای
عود را سوخت خاک صندل سای
بر نمودار خاک صندل فام
صندلی کرد شاه جامه و جام
آمد از گنبد کبود برون
شد به گنبد سرای صندل گون
باده خورشد ز دست لعبت چین
واب کوثر ز دست حورالعین
تا شب از دست حور می می‌خورد
وز می خورده خرمی می‌کرد
صدف این محیط کحلی رنگ
چو برآمود در به کام نهنگ
شاه ازان تنگ چشم چین پرورد
وز سعادت به مشتری منسوب
چون دم صبح گفت نافه گشای
عود را سوخت خاک صندل سای
بر نمودار خاک صندل فام
صندلی کرد شاه جامه و جام
آمد از گنبد کبود برون
شد به گنبد سرای صندل گون
باده خورشد ز دست لعبت چین
واب کوثر ز دست حورالعین
تا شب از دست حور می می‌خورد
وز می خورده خرمی می‌کرد
صدف این محیط کحلی رنگ
چو برآمود در به کام نهنگ
شاه ازان تنگ چشم چین پرورد
در عصر يك پنجشنبه
در لحظه ى تابش ِ اشك ِ تو بر مخمل ها
و انعكاس ِ رويش ِ شعرى در من
با بوسه اى كه بر شانه هاى صدفى ات مى زنم
تمام ِ دغدغه هاى ات تمام مى شود
در عصر يك پنجشنبه
با تمام ِ حوصله ى سوزان ات
در آتش ِ عصب هاى تنهايى
با تمام ِ وقتى كه براى اين سوختن مى گذارى
بارها ديده ام كه چگونه
در التهاب ِ نوازش ام
تمام ِ دغدغه هاى ات تمام مى شود
در عصر يك پنجشنبه
از پى ِ پنج روز ِ موهوم
كه رنگ ِ تيره بختى ِ هفتگى ِ ما را دارد
براى يك شب ِ ...
در لحظه ى تابش ِ اشك ِ تو بر مخمل ها
و انعكاس ِ رويش ِ شعرى در من
با بوسه اى كه بر شانه هاى صدفى ات مى زنم
تمام ِ دغدغه هاى ات تمام مى شود
در عصر يك پنجشنبه
با تمام ِ حوصله ى سوزان ات
در آتش ِ عصب هاى تنهايى
با تمام ِ وقتى كه براى اين سوختن مى گذارى
بارها ديده ام كه چگونه
در التهاب ِ نوازش ام
تمام ِ دغدغه هاى ات تمام مى شود
در عصر يك پنجشنبه
از پى ِ پنج روز ِ موهوم
كه رنگ ِ تيره بختى ِ هفتگى ِ ما را دارد
براى يك شب ِ ...
