علوم شناختی چیست؟ - از تاریخچه تا کاربردها + معرفی منابع یادگیری
علوم شناختی مطالعه میان رشته ای ذهن و هوش است که شامل فلسفه، روانشناسی، هوش مصنوعی، علوم اعصاب، زبان شناسی و انسان شناسی می شود. زمینه شکل گیری این علم در اواسط دهه 1950 و در شرایطی فراهم شد که محققان در چندین زمینه شروع به توسعه تئوری های ذهن براساس فرضیه های پیچیده و رویه های محاسباتی کردند. علوم شناختی به مرور و تا اواسط دهه 1970 توسط دانشمندان مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به نوظهور بودن این علم در میان دانشمندان، انجمن علوم شناختی و مجله علوم شناختی با هدف شناخت بیشتر این علم شروع به کار کرد. از آن زمان، بیش از صد دانشگاه در آمریکای شمالی، اروپا، آسیا و استرالیا برنامه ها و دروس علوم شناختی را تدریس و مراکز غیردانشگاهی نیز دورههایی را در این زمینه برگزار کردهاند. در این مقاله قصد داریم به بررسی ماهیت علوم شناختی بپردازیم و منابعی را برای یادگیری بیشتر این علم جذاب به شما معرفی کنیم.علوم شناختی چیست؟
تاریخچه علوم شناختی
تلاش برای درک ذهن و عملکرد آن حداقل به یونانیان باستان باز می گردد؛ زمانی که فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو سعی در توضیح ماهیت دانش بشری داشتند. ویلهلم وونت و شاگردانش روشهای آزمایشگاهی را برای مطالعه سیستماتیکتر عملیات ذهنی آغاز کردند. با این حال، طی چند دهه، روانشناسی تجربی تحت تاثیر تغییرات بسیاری قرار گرفت و یکی از مهمترین رویدادهای آن زمان، دیدگاهی بود که عملاً وجود ذهن را انکار می کرد.به گفته رفتارشناسانی مانند جی بی واتسون، علم روانشناسی باید به بررسی رابطه بین محرک های قابل مشاهده و پاسخ های رفتاری قابل مشاهده بپردازد و محدود به همین چارچوب باشد. جورج میلر مطالعات متعددی را انجام داد که نتیجه این مطالعات نشان میداد ظرفیت تفکر انسان محدود است. به عنوان مثال، حافظه کوتاه مدت محدود به حدود هفت مورد است. در آن سالها، اولین نسخه از رایانه به تازگی وارد بازار شده بود، اما پیشگامانی مانند جان مک کارتی، ماروین مینسکی، آلن نیول و هربرت سایمون در حال بنیان گذاری علم جدید به نام هوش مصنوعی بودند. علاوه بر این، نوام چامسکی فرضیات رفتارگرایانه در مورد زبان را به عنوان یک عادت آموخته شده رد کرد و پیشنهاد کرد که درک زبان را بر اساس دستور زبان های ذهنی متشکل از قواعد مورد بررسی قرار دهند. شش متفکر ذکر شده در این بخش را می توان بنیانگذاران علوم شناختی دانست.
فلسفه علوم شناختی
علوم شناختی بسیاری از پرسش های روش شناختی جالبی را مطرح می کند که ارزش بررسی توسط دانشمندان علوم شناختی را دارد. پرسش هایی مانند:- ماهیت ذهن چیست؟
- مدلهای محاسباتی چه نقشی در توسعه نظریههای شناختی دارند؟
- چه رابطه ای بین پردازش های ذهنی، شبکه های عصبی و سیستم های دینامیکی وجود دارد؟
- ارتباط بین رشته های مختلف علوم شناختی مانند روانشناسی، زبان شناسی و عصب شناسی چیست؟
- و...
روش های علوم شناختی برای مطالعه ذهن
به عنوان مثال، روانشناسان به طور تجربی انواع اشتباهات افراد در استدلال قیاسی، روش های شکل گیری و به کارگیری مفاهیم، سرعت تفکر افراد با تصاویر ذهنی، و عملکرد افراد در حل مسائل با استفاده از قیاس ها را بررسی کرده اند. نکته مهمی که در این آزمایش ها باید به آن توجه کرد این است که نتیجه گیری از آزمایشات انجام شده در مورد نحوه عملکرد ذهن باید مبتنی بر چیزی فراتر از ذهن خودآگاه باشد به شکلی که نتایج دقیق تر زمانی به دست میاید که بتوان نقش ذهن ناخودآگاه را در فرایند آزمایشات پررنگ تر کرد. اگرچه تئوری ها بدون آزمایش ها هیچگاه نمیتوانند به مرحله ای برسند که شناخت بیشتری را نسبت به ذهن به وجود آورند، آزمایش بدون نظریه نیز قابل استناد نیست. درواقع برای پرداختن به پرسشهای حیاتی درباره ماهیت ذهن، آزمایشهای روانشناختی باید در چارچوب نظری قابل تفسیر باشند. یکی از بهترین راههای توسعه فرضیات و تئوری ها، تشکیل و آزمایش مدل های محاسباتی است که مشابه عملیات ذهنی هستند.
برای تکمیل آزمایشهای روانشناختی در مورد استدلال قیاسی، شکلگیری مفهوم، تصویرسازی ذهنی، و حل مسئله قیاسی، محققان مدلهای محاسباتی را توسعه دادهاند که جنبههای عملکرد انسانی را شبیهسازی میکنند. طراحی، ساخت و آزمایش با مدلهای محاسباتی، روش مرکزی هوش مصنوعی (AI)، شاخهای از علوم کامپیوتر است که با سیستمهای هوشمند مرتبط است.
بررسی علم روانشناسی شناختي
روانشناسی شناختی شیوه ای برای مشاهده و تحلیل رویه های ذهنی مانند رویه های اتخاد تصمیم در شرایط مختلف، حل مسائل، ذخیره اطلاعات در حافظه کوتاه و بلند مدت و... است. در واقع این علم با هدف پاسخ به سوالاتی مانند اینکه انسان ها چگونه میتوانند یک مسئله را درک کنند و نسبت به درک خود راه حل را تشخیص دهند و در پی حل مسئله برآيند به وجود آمد. از سوی دیگر علم روانشناسی شناختی تلاش میکند به این سوال پاسخ دهد که مغز انسان چگونه میتواند اطلاعات دریافتی از حواس پنجگانه را درک و پردازش کند و در زمان تصمیم گیری از آنها استفاده کند.البته کاربردهای این علم به همینجا ختم نمیشود و میتوان گفت این علم در زمینه های دیگر مانند بررسی حافظه انسان و چگونگی کارکرد آن نقش پررنگی را ایفا میکند. در مجموع دانشمندان علم روانشناسی شناختی با در نظر گرفت مغز به عنوان یک ابررایانه سعی بر این دارند که با شناخت بیشتر مغز و مقایسه آن با رایانه های ساخته بشر با همکاری دانشمندان زمینه های دیگر مانند دانشمندان و محققان علوم کامپیوتر سیستم هایی را طراحی کنند که بتوانند مانند مغز عمل کنند.
قبل از ظهور علم روانشناسی شناختی دانشمندان برای درک بهتر رفتارهای انسان از مکاتب روانشناسی دیگری استفاده میکردند اما از زمانی که علم روانشانسی شناختی ایجاد شد، زمینه ای را ایجاد کرد که به محققان این امکان را میداد تا به صورت دقیقتر به بررسی عملکرد مغز بپردازند. از جمله مکاتب روانشناسی که قبل از علوم روان شناختی کاربرد داشت میتوان به مکاتب زیر اشاره کرد.
- مکتب روانشاسی کلاسیک
- مکتب روانشانسی رفتارگرا
بررسی علم اعصاب شناختی
علم اعصاب شناختی همانطور که از نام آن مشخص است به بررسی چگونگی عملکرد سیستم اعصاب در مغز و ماهیت مغز میپردازد. درواقع برخلاف روانشناسی شناختی که به بررسی اتفاقات درون ذهن بدون توجه به چگونگی عملکرد مغز میپردازد، علم اعصاب شناختی با این هدف به وجود آمد تا به دانشمندان کمک کند تا با شناخت بیشتر مغز و چکونگی عملکرد خود مغز بتوانند در علم روانشانسی نیز پیشرفت هایی را به وجود آورند.به جرات میتوان گفت هدف نهایی علم اعصاب شناختی پی بردن به ماهیت معز و ساختار پیچیده فعالیت هایی است که ذهن در طول شبانه روز انجام میدهد. برای دستیابی به این هدف علم اعصاب شناختی رویکرد متفاوتی را نسبت به دیگر شاخه های علم روانشاسی برای بررسی مغز در پی گرفته است. در رویکرد علم اعصاب شناختی ذهن به عنوان یک سیستم پردازشگر یکپارچه در نظر گرفته میشود که دارای بخش های زیر مجموعه است و هر بخش وظیفه مشخصی را در پردازش اطلاعات وارد شده به مغز برعهده دارد.
از آنجایی که هر بخش دارای شرایط به خصوصی است دانشمندان برای اینکه بتوانند به صورت دقیقتر عملکرد این بخش ها را مورد بررسی قرار دهند از روش های متنوعی استفاده میکنند؛ روش هایی مانند استفاده از داروهای شیمیایی و تاثیر آنها بر عملکرد مغز، ثبت و بررسی نوار مغزی، تحریک مغز با کمک عمل جراحی و... رشته اعصاب شناختی در دهه ۱۹۹۰ تواسنت با گشودن دروازه های بزرگ پیشرفت های چشمگیری را به وجود آورد و همچنان این پیشرفت ادامه دارد. به عنوان مثال علم اعصاب شناختی تا به امروز توانسته است با گسترش شاخه های خود به زمینه هایی مانند زمینه های بین رشته ای اعصاب شناختی در روانشناسی، اعصاب شناختی زبان شناسی و... وارد شود.
فلسفه ذهن
همانطور که میدانید، علم فلسفه در زمینه های بسیاری کاربرد دارد و به جرات میتوان گفت مهمترین هدفی که فلسفه دنبال میکند این است که به سوالات بنیادین و اساسی بشر نسبت به چیزهای مختلف پاسخ دهد؛ برای اینکار لازم است دانش های مختلف را با یکدیگر ترکیب کنیم تا بتوانیم به درک درستی از مسائلی که به عنوان سوال در ذهن وجود دارد دست پیدا کنیم. دانش فلسفه ذهن نیز در واقع گرایشی از فلسفه است كه هدف آن بررسی ماهيت ذهن است. در این شاخه محققان تلاش میکنند با بررسی ماهیت کلی ذهن به سوالاتی نظیر اینکه ذهن چگونه به فعاليت میپردازد، چه ویژگی ها و خصوصیاتی دارد و... پاسخ دهند. در حقیقت میتوان گفت نقش فلسفه ذهن در علوم شناختي نقش بسیار پررنگی است زیرا با این دانش میتوان به مهمترین سوالات مرتبط به ذهن پاسخ داد و گام بزرگی در پیشرفت شناخت ذهن و نحوه کارکرد آن برداشت.امروزه بخش بزرگی از پیشرفت به دست آمده در علوم شناختی را مدیون فلاسفه و نظریه پردازانی هستیم که با کمک علم فلسفه تلاش کرده اند به سوالات اساسی دانشمندان در زمینه های مختلف پاسخ دهند و از این طریق باعث ایجاد پیشرفت در زمینه شناخت ذهن و چگونگی کارکرد آن شوند. البته لازم است بدانیم پیشرفتی که در زمینه علوم شناختی ایجاد شده است در نهایت به نظریه پردازان کمک میکند تا به شکل دقیقتری بتوانند در زمینه های مختلف نظریه پردازی کنند.