ارزانترین‌ها پرفروش‌ها بهترین محصولات گوشی آموزش آشپزی
×
لیست پرفروش ترین گوشی ایران
مشاهده قیمت

پرواز داکوتا با مرغ و خروس و سبد هلو - پاتو در بین گله دارهای آرژانتینی، پوک تاپوک با اقوام مت

پرواز داکوتا با مرغ و خروس و سبد هلو - پاتو در بین گله دارهای آرژانتینی، پوک تاپوک با اقوام متپاتو در بین گله دارهای آرژانتینی، پوک تاپوک با اقوام متمدن مکزیکی و انیکا تولا در خانواده های آمریکایی، هیچ کدام جذابیت ماندگار بسکتبال امروزی را که سال ۱۸۹۱ میلادی جیمز نای اسنیت ابداع کرده بود، نداشتند چون این بازی ۱۲۳ سال بعد از پیدایش، همچنان با عبور نسل ها، راه تکامل را طی می کند.

۱ پاتو در بین گله دارهای آرژانتینی، پوک تاپوک با اقوام متمدن مکزیکی و انیکا تولا در خانواده های آمریکایی، هیچ کدام جذابیت ماندگار بسکتبال امروزی را که سال ۱۸۹۱ میلادی جیمز نای اسنیت ابداع کرده بود، نداشتند چون این بازی ۱۲۳ سال بعد از پیدایش، همچنان با عبور نسل ها، راه تکامل را طی می کند.


معجزه سبد هلو، زودتر از آنچه انتظار می رفت در ذهن جهانیان نشست. آمریکایی ها، پیشقراولان بازی های قبیله ای شبیه بسکتبال، قوانین بازی با سبد هلو را فراگرفتند و آن را در میان قاره ها توسعه دادند. مستشرقان غربی در هندوستان و کارگران انگلیسی در جنوب ایران پایه های سبد بسکتبال را بنا کردند، اما فعالیت های آنها در میان خوشگذرانی های مظفرالدین شاه گم شد. شاه قاجار در سفر فرنگ و در کنار مشاهده ورزشکاران، شیفته ورزش شد اما از ابداع نای اسمیت که آن روزها به دروازه اروپا رسیده بود، سر درنیاورد.


دائر ه المعارف بریتانیا سال ورود بسکتبال به ایران را ۱۹۰۱ میلادی (۱۲۸۰ شمسی) نوشته است، اما بسکتبال به طور رسمی توسط فریدون شریف زاده دانشجوی ایرانی ساکن ترکیه، در سال ۱۳۱۰ شمسی وارد ایران شد. بین سال های ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۵ دبیرستان البرز (کالج البرز) خاستگاه بسکتبالیست های پرشماری بود که هر کدام در سال های بعد در بازی و مربیگری، پایه های توسعه بسکتبال ایران را بنا گذاشتند.


۲ سیگارش را روشن کرد و گذاشت گوشه لبش. با پک دوم سرفه اش گرفت. سیگار را توی جا سیگاری فشار داد و مچاله اش کرد. انگاری به خاطر همان دو پک که به سیگار زد، پشیمان شد. پرسید: کجا بودیم... گفتم: کالج البرز.


ابوالفضل صلبی یکی از چند بازمانده کالج البرز است که هنوز زمین های این کالج زیر پل حافظ برایش لبریز از خاطرات بازی های المپیک و آسیایی است. بازیکن نسل اولی بسکتبال ایران که مهارت پرتاب های راه دورش سینه به سینه تا امروز نقل شده است... دود سیگار که اذیتت نمی کنه؟... نه عمو صلبی...راحت باش.


انگار مطلب تازه ای به ذهنش رسیده باشد، می گوید: خدا رحمت کنه مسعود ماهتابانی رو. یه روز همون موقع ها تابستون ۱۳۲۳ یا ۱۳۲۴ بود اشتباه نکنم، دستم رو گرفت برد زمین البرز. بسکتبال چی بود. نمی دونستم. آخه فوتبال بازی می کردم. مسعود توپ رو داد دستم گفت پرتاب کن. پرتابم به سبد نشست. خوشم اومد. دوباره توپ رو داد، این بار باهاش دویدم. گفت وایستا بابا کجا می ری. نمی دونستم رانینگ چیه. اونوقت قانون بازی رو به من یاد داد. خدا بیامرزدش.


ابوالفضل صلبی در سال های ۱۳۲۷ ۱۳۲۶ در اوج بسکتبال خودش در رقابت های المپیک ۱۹۴۸ لندن شرکت کرد. تیم های ایران آمادگی حضور در این بازی ها را از قبل نداشتند، اما تیم ملی بسکتبال به همراه تعدادی از ورزش ها رهسپار لندن شد.


صلبی از خاطراتش در آن سال ها می گوید: انگلیسی ها توی بعضی اتاق ها تخت نداشتند، بچه ها روی زمین می خوابیدند. رفتیم لندن دیدیم اوه! چه خبره! بسکتبال اینه که اینا بازی می کنن نه ما با اون بازی هامون.


به این ترتیب المپیک لندن سرآغاز حرکت نوین بسکتبال ایران بعد از دوره ابداع و ورود این ورزش به ایران بود. از آن به بعد توجه به بسکتبال بیشتر شد و برای اولین دوره بازی های آسیایی تیم ملی بسکتبال در کنار تیم های شیرجه، وزنه برداری، فوتبال و دوومیدانی به بازی های ۱۹۵۱ دهلی رفت.


۳ عمو صلبی با دست به یکی از آلبوم های قدیمی روی میز اشاره می کند و می گوید: آلبوم رو بردار. ورق بزن. آهان این یکی. همین... همین. اون منم. نفر دوم از سمت راست. از چپ بخوای برات بگم کمال مشحون، علیرضا اوشار، حسین صعودی پور، من و حسن خالق پور. این پنج نفر عضو تیم ملی بسکتبال در بازی های آسیایی ۱۹۵۱ دهلی بودیم. قبل از این بازی ها ما رو برده بودند ژاندارمری. گفتیم بابا اینجا واسه چی آوردین مون، گفتند اردوی آمادگی تون اینجاست. یه سالن بزرگ در اختیار کل ورزشکاران بازی ها بود که تخت ها توش مرتب چیده شده بودند. ناهار و شام مون همونجا بود. زمین تمرین مون دانشکده افسری بود. دور بود. بعد جامونو عوض کردن.


زمین های تمرینی بسکتبال در سال ۱۳۳۰ آسفالت بود. در خاطرات بیژن قهرمانلو خواندم برای تمرین یا مسابقه در روزهای بارانی با سطل، آب چاله چوله های زمین را خالی می کردند و اکنون ابوالفضل صلبی می گوید: زمین بتون بود. نرم نبود مثل الان. می افتادیم دست و پاهامون خراش برمی داشت. حالی مون نبود. جوون بودیم. می دویدیم این طرف آن طرف. دست و پا هم می شکست خداحافظ.


در بین عکس های عمو یکی ذهنم را خیلی مشغول کرد... این مرغ و خروس ها چیه توی عکس؟... اینا رو می گی؟ تمرین مون بود دیگه... با مرغ و خروس تمرین می کردین؟... آره بابا می دویدیم دنبال این مرغ و خروسا... می گرفتیمشون.


تمرین هوازی آن روزهای ابوالفضل صلبی با صعودی پور، مرحوم کامبیز مخبری و مرحوم حسین سرودی دویدن دنبال مرغ و خروس ها در زمین ژاندارمری و گرفتن شان بود!... مث مرغ و خروسای الان نبودن یه گوشه چرت بزنن. زبل. زرنگ. مگه می شد گرفتشون.


با این تدارکات بود که ابوالفضل صلبی و هم تیمی هایش در بازی های آسیایی ۱۹۵۱ دهلی شرکت کردند. تیم ملی به نسبت بازی های المپیک باتجربه تر شده بود. حسین سرودی مربی و کاپیتان تیم بود...


حرف، حرف حسین سرودی بود. کسی جرات نداشت رو حرفش حرف بزنه. می گفتیم چشم و بازی می کردیم. زمین های هند نرم تر از زمین های ژاندارمری بود. خاک رس بود. می خوردی زمین آسیب نمی دیدی، پا می شدی می افتادی پی توپ...


از تیم های مطرح در اولین دوره بازی های آسیایی چین و پاکستان غایب بودند. کره ای ها هم به دلیل جنگ نیامده بودند. از تیم های بسکتبال خوب وقت، ژاپن و فیلیپین بودند که تیم ایران به هردو باخت و در پایان رقابت های بسکتبال بازی های آسیایی سوم شد. اولین حضور بسکتبال با نخستین برنزآسیایی. صلبی می گوید: فیلیپین دو تا قدبلند داشت. همه گل ها رو همون دو تا می زدند. ژاپنی ها سه تایی می افتادند سر بازیکن صاحب توپ. ما هم خوب بودیم. اختلاف امتیازات مون زیاد نبود....


۴ هواپیمای داکوتای دو موتوره که کاروان ایران با سه فروند آن رهسپار دهلی شده بود در فرودگاه این شهر آماده بازگشت به ایران بود. ابوالفضل صلبی به همراه تعدادی از ورزشکاران روی صندلی های هواپیما نشسته بودند که هواپیما پرید. پرواز داکوتا اما در آسمان با نقص فنی روبه رو شد...


وسط آسمون یه صدا خوابید. گفتیم داریم سقوط می کنیم. خلبان اعلام کرد یه موتور هواپیما از کار افتاده. باید فرود بیاییم، اما تا زمان فرود اضطراری باید یه کاری کنیم. چمدون ها رو بندازیم بیرون که هواپیما سبک بشه! چمدونا رو از ترس جونمون پرت کردیم و چند دقیقه بعد هواپیما توی یه شهر دیگه ای نشست. رسول رئیسی قهرمان وزنه برداری می خواست بره دنبال چمدونا. گفتم بشین عزیز من هر چی بود از اون ارتفاع تا پایین لت و پار شد...


...دودش که اذیتت نمی کنه؟ گفتم: نه عمو، راحت باش. یه سیگار دیگه از پاکت درآورد و گذاشت پشت گوشش. حالا کی نوبت اون سیگار می شه و دومین سرفه عمو صلبی که مچاله اش کنه؟

آفتاب
شامپو ضد ریزش
بهترین شامپو ضد ریزش مو
مشاهده لیست
خودکار
ارزانترین یخچال بازار
مشاهده قیمت
خودکار
بهترین پلی استیشن و ایکس باکس ایران
مشاهده قیمت


*لطفا از درج شماره تلفن و یا آدرس های اینترنتی مختلف اکیداً خودداری فرمایید.