زندگینامه (بیوگرافی) لئوناردو دا وینچی (Leonardo da Vinci)
لئوناردو دی سر پیرو دا وینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمینشناس، نقشهکش، گیاهشناس و نویسنده ایتالیایی دوره رنسانس بود. نبوغ او شاید بیش از هر چیز دیگری مورد توجه بودهاست. لئوناردو معمولاً به عنوان نمونهٔ بارز یک مرد رنسانس معرفی میشود. از او به طور گسترده بزرگترین نقاش تاریخ یاد میکنند. عدهای نیز او را با استعدادترین شخصی میدانند که تا کنون در این جهان زندگی کردهاست.دا وینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی بینهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه میباشند، ثبت کردهاست. او طرحهای مبتکرانهای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند.
دا وینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر بهشمار میرود. یکی از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت دا وینچی معروف است، کیلومترشمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحیهای خود یادداشتهایی را نوشتهاست، که آنها را فقط در مقابل آینه میتوان خواند. شهرت جهانی دا وینچی بیشتر بهخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا است. مارکو روسکی دربارهٔ او میگوید: در حالی که گمانهزنیهای زیادی در مورد لئوناردو وجود دارد، چشمانداز او از جهان اساساً منطقی است و نه اسرار آمیز، و این که روشهای تجربی به کار گرفته شده او برای زمان خودش غیرمعمول بود.
دوران کودکی (تصویر : خانهٔ دا وینچی در کودکی)
لئوناردو دا وینچی در سال ۱۴۵۲ در روستای توسکانی زاده شد. او فرزند نامشروع یک ثروتمند، با نام پیرو فرانسیسو دی انتونیو دا وینچی و یک زن دهقان به نام کاترین بود. بین ۱۴۹۳ و ۱۴۹۵ لئوناردو زنی به نام کاترین را در میان افراد وابسته به خود را در اسناد مالیاتی خود ذکر کردهاست. زمانی که او در ۱۴۹۵ فوت کرد، لیست هزینههای مراسم تشییع جنازه نشان میدهد که این زن مادر او بود. در مورد دوران کودکی لئوناردو اطلاعات زیادی در دست نیست. او ۵ سال اول زندگی خود را با مادرش گذراند، سپس در سال ۱۴۵۷ نزد خانوادهٔ پدرش، پدربزرگ، مادربزرگ و عمویش زندگی کرد. پدر او با یک دختر شانزده ساله ازدواج میکند، همسر دوم پدرش لئوناردو را خیلی دوست میداشت اما در سن جوانی درگذشت. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دهکدهٔ محل سکونتش گذراند. با اینکه در مدرسه چندان موفق نبود، ولی شور و هیجان زیادی نسبت به طبیعت نشان میداد. دا وینچی به صورت غیررسمی هندسه و ریاضیات را نیز آموخت. وقتی او شانزده ساله بود پدرش برای بار دوم با دختر بیست سالهای به نام فرانسسکا لنفردینی ازدواج کرد.
دوران جوانی (تصویر : پرترهای از لئوناردو دا وینچی در دوران جوانی)
او را به شاگردی به هنرکدهای در فلورانس فرستادند تا نزد آندرئا دل وروکیو (۱۴۳۵–۱۴۸۸)، که نقاش و پیکرتراش بود، آموزش ببیند. وروکیو از شهرت بسیاری برخوردار بود؛ به گونهای که ساخت بنای یادبود «بارتولومئو کولئونی»، سردار نظامی شهر ونیز را به او سپردند. در آتلیهای که قابلیت ساخت چنین شاهکارهایی را داشت، لئوناردوی جوان میتوانست چیزهای زیادی بیاموزد. بدون شک در آنجا با رموز فنی ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شده و آموختهاست که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیق مدلهای برهنه و پوشیده، تابلوها و تندیسهایی را پدیدآورد. شمار زیادی از نقاشان و پیکرتراشان خوب، از هنرآموزان کارگاه موفق «وروکیو» بودند، ولی «لئوناردو» بسیار بهتر از یک نوجوان با استعداد بود، به گونهای که در هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن به استاد ماهری تبدیل شده بود و قادر بود ابزارهای پیچیده و ماشینهای مورد نیاز را پدیدآورد. او همچنین به پژوهش دربارهٔ گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایش استفاده کند؛ علاوه بر این، دانش گستردهای دربارهٔ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها کسب کرد. چنین آموزشی کافی بود که از هر نوجوان با استعدادی یک هنرمند برجسته بسازد. او پس از اتمام آموزش به شهر میلان رفت. لئوناردو در سال ۱۴۷۲ به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان، پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالاً لئوناردو در آنجا فرصتی برای آموختن کالبدشکافی به دست آورد. در ۱۴۷۸ شورای شهر از او خواست نمازخانه سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند ولی بنا به دلایلی، این مأموریت را انجام نداد. لئوناردو در بسیاری از پروژههای مختلف برای لودویکو استخدام شد. از جمله آمادهسازی شناورها برای موقعیتهای خاص، طرحهایی برای یک گنبد برای کلیسای جامع میلان و یک مدل برای یک بنای تاریخی مربوط به ورزش سوارکاری بزرگ فرانچسکو اسفورزا که هفتاد تن برنز برای ریختهگری آن استفاده شد. این بنا برای چندین سال ناتمام ماند که برای لئوناردو غیرعادی نیست و در سال ۱۴۹۹ به پایان رسید.
دوران کهنسالی و مرگ (تصویر : آرامگاه دا وینچی در کلیسای سنت هابرت در شهر آمبویس، فرانسه)
دا وینچی اواخر عمر خود را در شهر واتیکان در ایتالیا سپری نمود مکانی که رافائل و میکل آنژ در آنجا فعالیت داشتند. در اکتبر ۱۵۱۵ فرانسوای اول (François premier)، پادشاه فرانسه، میلان را به تسخیر خود درآورد. در دسامبر همان سال لئوناردو به نزد فرانسوای اول و پاپ لئون دهم فراخوانده شد. به لئوناردو سفارش جدیدی برای ساخت یک شیر مکانیکی داده شد، شیری که میتوانست به طرف جلو گام بردارد و قفسه سینهاش را باز کرده و خوشهای از گلهای سوسن را نمایان سازد.
مرگ لئوناردو دا وینچی اثر دومینیک انگر.
زندگی شخصی و روابط (تصویر : پرترهٔ ایزابلا دسته)
دا وینچی دوستان زیادی داشت که هم اکنون به خاطر زمینههای کاری یا اهمیت تاریخ خود امروزه به نوعی شناخته شده هستند؛ اما با این حال به نظر میرسد که به جز ایزابلا دسته، دوستی صمیمی و نزدیکی با زنان نداشتهاست. دا وینچی در حالیکه به همراه ایزابلا به یکی از نقاط ایتالیا سفر کرده بود، از او پرترهای میکشد که به نظر میرسد قرار بوده طرح اولیهٔ یک نقاشی باشد که هم اکنون گم شدهاست.
گرایش جنسی و تأثیرات آن بر هنرش
گذشته از دوستی و روابط او با دوستانش، دا وینچی زندگی خصوصی خود را پنهان نگاه داشته بود. گرایش جنسی او، به موضوعی برای تجزیه و تحلیل و حدس و گمان تبدیل شده بود. این روند در اواسط قرن ۱۶ شکل گرفت و در قرنهای ۱۹ و ۲۰ دوباره احیا شد، که مهمترین پژوهش در اینباره توسط زیگموند فروید انجام شدهاست بیشترین رابطهٔ دا وینچی، با دو پسر جوان که شاگردان خود او بودهاند یعنی سالای و ملزی بودهاست. ملزی احساس دا وینچی به او را عشق و شهوت بیان میکند.
شاگردان
جیان جیاکومو کاپورتی د اورنئو یا همان سالای از سال ۱۴۹۰ همراه با دا وینچی زندگی میکرد. تنها پس از گذشت یک سال از پیوستن سالای به دا وینچی، او لیستی از خرابکاریها و تخطیهای سالی فراهم کرد. لئوناردو او را دزد دروغگو کلهشق و دله خطاب کرد. پس از اینکه او دست کم پنج بار با پولهای دا وینچی فرار و آنها را صرف کارهایی همچون خرید لباس کرد. اما با این حال دا وینچی همواره نسبت به سالای رفتاری بسیار محبتآمیز داشت. سالای به مدت سی سال همراه با او زندگی کرد. سالای تعدادی از نقاشیهای خود را به نمایش گذاشت هرچند که جرجیو واساری یکی از نقاشان معروف ایتالیا عقیده داشت که دا وینچی فنون نقاشی را به خوبی به او آموختهاست اما کارهای سالای نسبت به کارهای دیگر شاگردان دا وینچی از خلاقیت هنرمندانهٔ کمتری برخوردار بود. در سال ۱۵۱۵ او مدل کاملاً برهنهای از مونا لیزا را کشید و نام ان را مونا وانا نهاد.
در سال ۱۵۰۵، دا وینچی شاگرد دیگری را به نام کنت فرانسیسکو ملزی اختیار نمود. کسی که ادعا میشود محبوبترین شاگرد در نزد وی بودهاست. او به همراه دا وینچی به فرانسه مسافرت کرد و تا آخر عمر دا وینچی در کنار او باقیماند. پس از مرگ دا وینچی تمامی کارهای او به ملزی رسید و او از آنها به خوبی نگهداری کرد.
نقاشی
لئوناردو یک نقاش پرکار نبود، در حقیقت او پرکارترین نقشهکش و طراح بود. او مقالههای زیادی در مورد کوچکترین مسائل و طرحهایی با کوچکترین جزیات را در مورد مسائلی که توجهش را جلب میکرد، نگهداری مینمود. علاوه بر این مقالات و طرحها، مطالعات زیادی پیرامون نقاشی انجام دادهاست که از آنان برای کشیدن برخی از تابلوهای معروف خود همچون بانوی صخرهها و «شام آخر» استفاده نمودهاست. قدیمیترین نقاشی دا وینچی، a Landscape of the Arno Valley است که در سال ۱۴۷۳ کشیده شد و رودخانه، کوهها، یک قلعه و مزارع کشاورزی را در جزئیاتی دقیق نشان میدهد.
مونالیزا
برجستهترین اثر دا وینچی، مونالیزا، مشهور به لبخند ژوکوند
دا وینچی برای کشیدن تابلوی مونالیزا از سال ۱۵۰۳ آغاز به کار کرد و اتمام آن تا ۱۵۰۷ به طول انجامید. شهرت دا وینچی به خاطر اثر ماندگار وی در تاریخ، مونالیزا، بودهاست.
تابلوی مونالیزا احتمالاً پر آوازهترین شبیهسازی از چهرهٔ فردی در جهان است. از سدهٔ نوزدهم یا حتی پیش از آن به بعد، این چهرهٔ رمز آمیز، بخشی از فرهنگ عامهٔ غربی شدهاست. لاجوکوندا (ژوکوند) همسر زانوبی دل جوکوندو ی بانکدار، که پس از بازگشت لئوناردو از میلان به فلورانس نقاشی شده، به حال نشسته در میان دو پایهٔ یک ایوان سرپوشیده شبیهسازی شدهاست. این زن با نمای نیم قد و دستهای روی هم نهاده و چشمان خیره شده به تماشاگر، نشان داده شدهاست. ابهام و راز این " خنده " ی پر آوازه، واقعاً نتیجهٔ شیفتگی لئوناردو به سایه روشن جوّ و مهارتش در نمایاندن آن است. شاید در سدهٔ رومانتیک پرور نوزدهم، بیش از حد دربارهٔ این " خنده " ی راز آمیز بحث شد، ولی کسی به علاقهٔ سراپا علمی لئوناردو به ماهیت نور و سایه اشارهای نکرد. از طرف دیگر، به احتمال زیاد خود لئوناردو نیز از تأثیر شگفتانگیزی که در این تابلو بر تماشاگر میگذارد، لذتها بردهاست؛ این اثر یکی از تابلوهای محبوبش بود و هیچگاه نمیتوانست آن را از خودش جدا کند. طراحی بی نظیری که در زیر سایهٔ گریزان حاضر است، از لحاظ نمایاندن سر و دستها - که استثنائاً فوقالعاده زیبا هستند - یک پیروزی بزرگ بهشمار میرود. این احتمال نیز وجود دارد که نیت هنرمند، سردرگم کردن بیننده یا شیفتن وی و مجاز ساختنش به تفسیر آزادانهٔ این شخصیت نهفته بوده باشد.
نسخهٔ کنونی تابلوی نقاشی مونالیزا دارای ابعاد ۷۷×۵۳ سانتیمتر است. نسخهای که او تهیه کرده بود از نسخه فعلی، بزرگتر بود چرا که در گذر زمان دو ستون از طرفین چپ و راست این تابلو بریده شدهاست. به همین دلیل به هیچ وجه مشخص نیست که مونالیزا در این تابلو نشستهاست. همچنین باید اشاره کرد که بسیاری از قسمتهای این تابلو به مرور زمان خراب یا دوباره نقاشی شدهاست. اما با این وجود شخصیت اصلی نقاشی همچنان محفوظ ماندهاست.
در ۲۱ اوت ۱۹۱۱ تابلوی مونالیزا توسط یک دزد ایتالیایی دزدیده شد و به ایتالیا برده میشود. پس از گذشت دو سال این تابلو در زادگاه خود یعنی فلورانس دیده میشود و پس از انجام برخی فعالیتهای اداری و قانونی تابلو دوباره به موزه لوور بازگردانده میشود.
در سال ۱۹۵۶ شخصی اقدام به پاشیدن اسید به قسمت پایینی تابلو نمود که مرمت آن سالها به طول انجامید. در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی شهرهای نیویورک، توکیو و مسکو میزبان این تابلو بودهاند.
شام آخرلئوناردو یک نقاش پرکار نبود، در حقیقت او پرکارترین نقشهکش و طراح بود. او مقالههای زیادی در مورد کوچکترین مسائل و طرحهایی با کوچکترین جزیات را در مورد مسائلی که توجهش را جلب میکرد، نگهداری مینمود. علاوه بر این مقالات و طرحها، مطالعات زیادی پیرامون نقاشی انجام دادهاست که از آنان برای کشیدن برخی از تابلوهای معروف خود همچون بانوی صخرهها و «شام آخر» استفاده نمودهاست. قدیمیترین نقاشی دا وینچی، a Landscape of the Arno Valley است که در سال ۱۴۷۳ کشیده شد و رودخانه، کوهها، یک قلعه و مزارع کشاورزی را در جزئیاتی دقیق نشان میدهد.
مونالیزا
برجستهترین اثر دا وینچی، مونالیزا، مشهور به لبخند ژوکوند
دا وینچی برای کشیدن تابلوی مونالیزا از سال ۱۵۰۳ آغاز به کار کرد و اتمام آن تا ۱۵۰۷ به طول انجامید. شهرت دا وینچی به خاطر اثر ماندگار وی در تاریخ، مونالیزا، بودهاست.
تابلوی مونالیزا احتمالاً پر آوازهترین شبیهسازی از چهرهٔ فردی در جهان است. از سدهٔ نوزدهم یا حتی پیش از آن به بعد، این چهرهٔ رمز آمیز، بخشی از فرهنگ عامهٔ غربی شدهاست. لاجوکوندا (ژوکوند) همسر زانوبی دل جوکوندو ی بانکدار، که پس از بازگشت لئوناردو از میلان به فلورانس نقاشی شده، به حال نشسته در میان دو پایهٔ یک ایوان سرپوشیده شبیهسازی شدهاست. این زن با نمای نیم قد و دستهای روی هم نهاده و چشمان خیره شده به تماشاگر، نشان داده شدهاست. ابهام و راز این " خنده " ی پر آوازه، واقعاً نتیجهٔ شیفتگی لئوناردو به سایه روشن جوّ و مهارتش در نمایاندن آن است. شاید در سدهٔ رومانتیک پرور نوزدهم، بیش از حد دربارهٔ این " خنده " ی راز آمیز بحث شد، ولی کسی به علاقهٔ سراپا علمی لئوناردو به ماهیت نور و سایه اشارهای نکرد. از طرف دیگر، به احتمال زیاد خود لئوناردو نیز از تأثیر شگفتانگیزی که در این تابلو بر تماشاگر میگذارد، لذتها بردهاست؛ این اثر یکی از تابلوهای محبوبش بود و هیچگاه نمیتوانست آن را از خودش جدا کند. طراحی بی نظیری که در زیر سایهٔ گریزان حاضر است، از لحاظ نمایاندن سر و دستها - که استثنائاً فوقالعاده زیبا هستند - یک پیروزی بزرگ بهشمار میرود. این احتمال نیز وجود دارد که نیت هنرمند، سردرگم کردن بیننده یا شیفتن وی و مجاز ساختنش به تفسیر آزادانهٔ این شخصیت نهفته بوده باشد.
نسخهٔ کنونی تابلوی نقاشی مونالیزا دارای ابعاد ۷۷×۵۳ سانتیمتر است. نسخهای که او تهیه کرده بود از نسخه فعلی، بزرگتر بود چرا که در گذر زمان دو ستون از طرفین چپ و راست این تابلو بریده شدهاست. به همین دلیل به هیچ وجه مشخص نیست که مونالیزا در این تابلو نشستهاست. همچنین باید اشاره کرد که بسیاری از قسمتهای این تابلو به مرور زمان خراب یا دوباره نقاشی شدهاست. اما با این وجود شخصیت اصلی نقاشی همچنان محفوظ ماندهاست.
در ۲۱ اوت ۱۹۱۱ تابلوی مونالیزا توسط یک دزد ایتالیایی دزدیده شد و به ایتالیا برده میشود. پس از گذشت دو سال این تابلو در زادگاه خود یعنی فلورانس دیده میشود و پس از انجام برخی فعالیتهای اداری و قانونی تابلو دوباره به موزه لوور بازگردانده میشود.
در سال ۱۹۵۶ شخصی اقدام به پاشیدن اسید به قسمت پایینی تابلو نمود که مرمت آن سالها به طول انجامید. در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی شهرهای نیویورک، توکیو و مسکو میزبان این تابلو بودهاند.
شام آخر (۱۴۹۸م) - کلیسای سانتا ماریا دله گرتزیه (میلان)، ایتالیا
پژوهشهای علمی
مرد ویترویوسی (۱۴۸۵ م) آکادمی، ونیز
مطالعه پیرامون زمینشناسی و بحثهای آن
مطالعه بر روی آناتومی بدن انسان اسکلت ارگانهای داخلی و رگها. بیمارستان آن زمان به دا وینچی جسد مردگان را برای کالبدشکافی میداد و او در حدود سی جسد را کالبدشکافی نمود و از بسیاری از اندامها طرحهایی کشید. این طرح بعدها به محققین و هنرمندان کمک بسیاری برای کشیدن و شناخت بهتر بدن انسان نمود.
مطالعه بر روی آناتومی بدن حیوانات همچون اسبها سگها و خرسها
شناخت حالات چهرهٔ انسان
چگونگی پرواز پرندگان
آب و هوا و پدیدههای آب و هوایی
چگونگی جاری شدن آب
مطالعه بر روی گیاهان و ساختار آنها
نور، سایه، آیینهها و عدسیها
پرسپکتیو
هندسه و اجسام جامد
طرحهای مهندسی و اختراعات
دا وینچی علاوه بر نقاشی به عنوان یک مهندس نیز مشهور است. او در نامهای به دوک میلان اظهار داشت که قادر به تهیه و ساخت دستگاههایی برای دفاع از شهر و همچنین محاصرهٔ شهر دشمن است. هنگامی که او به ونیز گریخت، شاگردی را پیدا کرد که با کمک او توانست یک سنگر متحرک را طراحی کند. او حتی طرحی برای منحرف کردن مسیر رودخانهٔ آمو داشت، پروژهای که نیکولو ماکیاولی نیز بر روی آن کار کرد. مقالات دا وینچی شامل تعداد بسیار زیادی از اختراعات عملی و قابل اجرا و غیر عملی، شامل آلات موسیقی، پمپهای هیدرولیک، توپهای بخار، سپرهایی خاص و… میگشت.
طرح یک ماشین پرنده از لئوناردو دا وینچی
طراحی برخی از لباسهای مربوط به کارناوالها و فستیوالها و برخی از لباسهای رزهی
ماشین آلات جنگی همچون طراحی یک تانک زرهپوش، یک تیرانداز غول پیکر و دستگاه خوفانگیز که با حرکت خود پاهای سربازان را قطع میکند. البته هیچیک از این وسائل در زمان لئوناردو ساخته نشد.
سدها و کانالها آب
یک پل چوبی که قابلیت حمل داشت و میشد آن را از هم باز و دوباره سرهم کرد.
وسایلی که با بالهایی قابلیت پرواز داشتند مانند هلیکوپتر، چتر نجات و گلایدر. چتر نجات ابداع دا وینچی، و اولین طرح دستگاه پرس کار دا وینچی است و در قرن بیستم ساخته شد و کار کرد.
خط معکوس یکی دیگر از اختراعات دا وینچی است. او برای این که کسی نتواند نوشتههایش را بخواند، نوعی خط را اختراع کرد که برعکس نوشته میشد و برای خواندن آن از آینه باید استفاده میشد. دا وینچی میتوانست به طور همزمان بایک دستش نقاشی بکشد وبا دست دیگرش متن بنویسد.
دیگر اختراعات او شامل مسلسل، بادسنج، ساعت، قیچی، تلمبه میشوند.
Leonardo di ser Piero da Vinci; 15 April 1452 – 2 May 1519), more commonly Leonardo da Vinci or simply Leonardo, was an Italian Renaissance polymath whose areas of interest included invention, painting, sculpting, architecture, science, music, mathematics, engineering, literature, anatomy, geology, astronomy, botany, writing, history, and cartography. He has been variously called the father of palaeontology, ichnology, and architecture, and is widely considered one of the greatest painters of all time. Sometimes credited with the inventions of the parachute, helicopter and tank, he epitomised the Renaissance humanist ideal.
Many historians and scholars regard Leonardo as the prime exemplar of the "Universal Genius" or "Renaissance Man", an individual of "unquenchable curiosity" and "feverishly inventive imagination". According to art historian Helen Gardner, the scope and depth of his interests were without precedent in recorded history, and "his mind and personality seem to us superhuman, while the man himself mysterious and remote". Marco Rosci notes that while there is much speculation regarding his life and personality, his view of the world was logical rather than mysterious, and that the empirical methods he employed were unorthodox for his time.
Born out of wedlock to a notary, Piero da Vinci, and a peasant woman, Caterina, in Vinci in the region of Florence, Leonardo was educated in the studio of the renowned Florentine painter Andrea del Verrocchio. Much of his earlier working life was spent in the service of Ludovico il Moro in Milan. He later worked in Rome, Bologna and Venice, and he spent his last years in France at the home awarded to him by Francis I of France.
Leonardo was, and is, renowned primarily as a painter. Among his works, the Mona Lisa is the most famous and most parodied portrait and The Last Supper the most reproduced religious painting of all time. Leonardo"s drawing of the Vitruvian Man is also regarded as a cultural icon, being reproduced on items as varied as the euro coin, textbooks, and T-shirts. Perhaps fifteen of his paintings have survived. Nevertheless, these few works, together with his notebooks, which contain drawings, scientific diagrams, and his thoughts on the nature of painting, compose a contribution to later generations of artists rivalled only by that of his contemporary, Michelangelo.
Leonardo is revered for his technological ingenuity. He conceptualised flying machines, a type of armoured fighting vehicle, concentrated solar power, an adding machine, and the double hull. Relatively few of his designs were constructed or even feasible during his lifetime, as the modern scientific approaches to metallurgy and engineering were only in their infancy during the Renaissance. Some of his smaller inventions, however, such as an automated bobbin winder and a machine for testing the tensile strength of wire, entered the world of manufacturing unheralded. A number of Leonardo"s most practical inventions are nowadays displayed as working models at the Museum of Vinci. He made substantial discoveries in anatomy, civil engineering, geology, optics, and hydrodynamics, but he did not publish his findings and they had no direct influence on later science.
Today, Leonardo is widely considered one of the most diversely talented individuals ever to have lived.