چهارشنبه سوری چیست / تاریخچه چهارشنبه سوری / تاریخ برگزاری چهارشنبه سوری
چهارشنبهسوری که با نامهای جشن چهارشنبه پایان سال و شب چهارشنبه سرخ نیز شناخته میشود. یکی از جشنهای ایرانی است که در شب واپسین چهارشنبهٔ سال (از غروب سهشنبه) برگزار میشود و اولین جشن از مجموعه جشنها و مناسبتهای نوروزی است.این جشن در نزد ایرانیان قبل از اسلام در روز خاصی انجام نمیگرفت و معمولاً در اواخر زمستان در حالی که زمین درحال گرم شدن بود انجام میشد، ولی پس از اسلام و حمله اعراب این جشن به آخرین چهارشنبه سال موکول میشد. زیرا چهارشنبه در نزد اعراب روزی نحس و شوم بود.
Chaharshanbe Suri (Persian: چهارشنبهسوری, Čahār-šanba(-e)-sūrī; usually pronounced Čāršamba(-e)-sūrī) is an Iranian festival celebrated on the eve of the last Wednesday before Nowruz (the Iranian New Year"s day). The 2018 date is March 13.
The Persian name of the festival consists of Čahāršanbe (چهارشنبه), the name of Wednesday in the Iranian calendars, and suri (سوری), most plausibly meaning "red" and referring either to fire or to ruddiness. Local varieties of the name of the festival include Azerbaijani Gūl Čāršamba (in Ardabil), Kurdish Kola Čowāršamba and Čowāršama Koli (in Kurdistan), and Isfahani Persian Čāršambe Sorxi (in Isfahan). To the Yezidi Kurds, it is known as Çarşema So
پیشینه
ریشهشناسیواژهٔ «چهارشنبهسوری» از دو واژهٔ چهارشنبه — نام یکی از روزهای هفته — و سور به معنای جشن و شادی ساخته شدهاست. طبق آیین باستان در این روز آتش بزرگی برافروخته میشود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند، آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و به جای آن سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد. چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیّت افراد باشد و در میان بیشتر ایرانیان رواج دارد.
ایران باستان
یکی از جشنهای آتش که در ایران باستان برای پیش درآمد یا پیشواز نوروز برگزار میشده و آمیزهای از چند آیین گوناگون است، جشن سوری بودهاست. سوری به یک معنی سرخی است و اشاره به سرخی آتشی است که در این روز میافروختهاند. در تاریخ بخارا آمدهاست: «چون امیر سدید منصور بن نوح به ملک نشست، هنوز سال تمام نشده بود که در شب سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند.» این آتش را در شب سوری که همزمان با روزهای «بهیژک» یا «پنچهٔ دزدیده» بود برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما، آن هم بیشتر بر روی بامها میافروختند که هم شگون داشته و هم به باور پیشینیان، تنورهٔ آتش و دود بر بامها، فروهر درگذشتگان را به خانههای خود رهنمون میکرده است.
به دیگر سخن این آتشافروزی بر بام خانهها، آخرین گام از آیینهای «گاهنبار پنجه» یا ده روز پایان سال است. این ده روز را ده روز فروردیان یا فروردیگان میگویند که دربرگیرندهٔ پنجه کوچک (پنج روز نخست -اشتاد روز تا اناران- از ماه اسفند در گاهشماری زرتشتی، برابر با بیست و پنجم اسفند ماه بنا به گاهشمار رسمی کشور) و پنجه بزرگ (پنجهٔ دزدیه، پنج روز پایان سال) میباشد.
چند روز پیش از نوروز مردمانی به نام آتشافروزان که پیامآور این جشن اهورایی بودند به شهرها و روستاها میرفتند تا مردم را برای این آیین آماده کنند. آتشافروزان، زنان و مردانی هنرمند بودند که با برگزاری نمایشهای خیابانی، دست افشانیها، سرودها و آوازهای شورانگیز به سرگرم کردن و خشنود ساختن مردمان میپرداختند؛ آنها از هفت روز پیش از نوروز تا دو هفته پس از نوروز با پدید آمدن تاریکی شامگاه، در تمامی جایهای شهر و ده آتش میافروختند و آن را تا برآمدن خورشید روشن نگاه میداشتند. این آتش، نماد و نشانهٔ نیروی مهر و نور و دوستی بود. هدف آتشافروزان برگرداندن نیروی فزاینده و نیک به مردمان برای چیره شدن بر غم و افسردگی بود. همین هدف مهمترین دلیل برپایی جشن سده در میانه زمستان هم هست.
آیین آتشافروزی پیش از نوروز به گونههای دیگر در نزد مردمان دیگر کشورها نیز پدیدار میشود، آریاییان قفقاز هنوز در این شب هفت توده آتش میافروزند و از روی آن میجهند. بنا به آیینی کهن در سوئد، شبی را که «والبوری» خوانده میشود به عنوان آغاز بهار میشمارند و در آن آتشی بزرگ افروخته و پیرامون آن به جشن و شادی میپردازند. همچنین نمونه دوردستی از آتشافروزی نوروز را در نزد مردم روستاهای جنوب کشور رومانی گزارش کردهاند.
آیین آتشافروزی تا روزگار ما بر جای مانده و نام «چهارشنبه سوری» بر خود گرفتهاست. در ایران باستان بخشبندی هفته به گونه امروزی (شنبه تا پنجشنبه و جمعه) نبوده و در گاهشماری ایرانیان هر یک از ۳۰ روز ماه نامی ویژه داشتهاست (امرداد، دی بآذر، آذر، …، سروش، رشن، فرودین، ورهرام،... ، شهریور، سپندارمزد، خورداد و …). «هفته» ریشه در ادیان سامی دارد، که باور داشتند خداوند، جهان را در ۶ روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت و آفرینش پایان یافت؛ و از همین رو روز هفتم را به زبان یهودی شنبد یا شنبه نامیدهاند که به معنی فراغت و آسایش است. بخشبندی روزها به هفته از یهود به عرب و از اعراب به ایرانیان رسیدهاست. اعراب دربارهٔ هر یک از روزهای هفته باورهایی داشتهاند؛ برای نمونه اینکه چهارشنبهٔ هر هفته روز شومی است.
منوچهری دامغانی هم اینگونه به این باور اشاره میکند:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین میخور تا به عافیت گذرد
آیین آتشافروزی تا روزگار ما بر جای مانده و نام «چهارشنبه سوری» بر خود گرفتهاست. در ایران باستان بخشبندی هفته به گونه امروزی (شنبه تا پنجشنبه و جمعه) نبوده و در گاهشماری ایرانیان هر یک از ۳۰ روز ماه نامی ویژه داشتهاست (امرداد، دی بآذر، آذر، …، سروش، رشن، فرودین، ورهرام،... ، شهریور، سپندارمزد، خورداد و …). «هفته» ریشه در ادیان سامی دارد، که باور داشتند خداوند، جهان را در ۶ روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت و آفرینش پایان یافت؛ و از همین رو روز هفتم را به زبان یهودی شنبد یا شنبه نامیدهاند که به معنی فراغت و آسایش است. بخشبندی روزها به هفته از یهود به عرب و از اعراب به ایرانیان رسیدهاست. اعراب دربارهٔ هر یک از روزهای هفته باورهایی داشتهاند؛ برای نمونه اینکه چهارشنبهٔ هر هفته روز شومی است.
منوچهری دامغانی هم اینگونه به این باور اشاره میکند:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین میخور تا به عافیت گذرد
یادکرد در شاهنامه
در شاهنامهٔ فردوسی اشارههایی دربارهٔ بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشاندهندهٔ کهن بودن این جشن است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملّی، از دیرباز در فرهنگ سنّتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.
جشن نبرد با تاریکی
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران زمین مرسوم بودهاست که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفتهاست که طلایهدار نوروز است.
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بودهاست و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده میشد و از روزهای شوم و نحس بهشمار میرفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند.
در آیین زرتشتی
کتایون مزداپور، نویسنده و پژوهشگر زرتشتی، دربارهٔ ارتباط چهارشنبهسوری با آیین زرتشتی چنین مینویسد:
جشنها و آیینهای ایرانی به همه ایرانیان تعلق داشتهاند و دارند. بسیاری از آنها به دوران پیش از مهاجرت آریاییان به این سرزمین بازمیگردند و خیلی از آنها هرگز زرتشتی نبودهاند، مثل چهارشنبه سوری.
آیینهای چهارشنبهسوری
افروختن آتش
عنصر بنیادین آیین جشن چهارشنبه سوری، عنصر آتش است. در مناطق گوناگون ایران در شب چهارشنبه سوری گاه سه کپه آتش (به نشانه سه پند بزرگ ایرانیان باستان: اندیشه نیک و کردار نیک و گفتار نیک) یا هفت کپه آتش (به نشانه هفت امشاسپندان) فراهم میکنند.
قاشقزنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد. آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیز آخر سال به میان زندگان بازگشته و به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند. در زند اوستا آمدهاست که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشق زنی استفادهٔ ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.
فالگوشی و گرهگشایی
یکی از رسمهای چهارشنبهسوری است که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرا میدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند.
آجیل مشکلگشا
در گذشته پس از پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخمه خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقیمانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد. امروزه اصطلاح نمکگیر شدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست.
استانهای گوناگون ایران
شیراز
اَفروختن آتش در معابر و خانهها، فالگوشی، اسپند دود کردن، نمک گرد سر گرداندن. در موقع اسفند دودکردن و نمک گردانیدن، وردهای مخصوصی وجود دارد که زنان میخوانند. در گذشته قلمرو چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ بودهاست و در آنجا توپ کهنهای است، که مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند. زنان در گذشته در حمامی که آب آن از رودخانه سعدیه میآمد در این روز استحمام میکردهاند. (به جهت رفع بلاها و گشوده شدن بخت دختران)
شهرهای کُردنشین
در شهرهای کردنشین ایران، در عصر این روز آتش بر بالای کوهها افروخته میشود و دختران و پسران کرد دور آتش حلقه زده و دست به دست هم با خواندن آوازها و سرودهای ملی و باستانی خود، رقص کردی را اجرا میکنند و این روز را به رسم نیاکان خود پاس میدارند.
اصفهان و قزوین
افروختن آتش در معابر، کوزه شکستن، فالگوشی، گرهگشایی و غیره کاملاً متداول است و تمام آن آدابی که در تهران معمول است در قزوین و اصفهان نیز رواج دارد. قزوینیها در این شب دختران دم بخت را با جارو از خانه بیرون میرانند تا بختشان در سال جدید باز شود. همچنین مردم این شهر در این شب بیشتر اشکنه میخورند.
مراسم قاشق زنی و شب نشینی و دور همی و آجیل خوردن و قصه گویی در قزوین رواج دارد.
تبریز
آتشبازی و گرهگشایی از قدیم معمول بودهاست. آتش افروختن در این اواخر متداول شدهاست. در گذشته به جای آتش افروختن و پریدن از روی آن صبح روز چهارشنبه کودکان و جوانان از روی آب روان پریده و جمله «آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه» را میگفتند. آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمیشود اگر دوست یا مهمان و تازهواردی داشته باشند باید حتماً شب چهارشنبهسوری خوانچهای از آجیل خام و میوه خشک برای او بفرستند.
در تبریز آبپاشی از بام خانهها بر سر عابرین نیز رایج است که از آداب دوران ساسانیان بوده و هنوز در میان ارمنیان و زرتشتیان ایران معمول است که در یکی از جشنهای خود بر یکدیگر آب میریزند.
اهواز
در اهواز نیز مانند بیشتر نقاط ایران در آخرین سهشنبه شب سال برگزار میشود. این مراسم معمولاً با حوادثی نظیر آتشسوزی و آسیبدیدگیهای جسمی نیز همراه است. این مراسم بیشتر در زیتون کارمندی و کارگری، کیانپارس، شهرک نفت و طالقانی، شرکتکنندگان بیشتری دارد و به همین خاطر معمولاً در مسیرهای منتهی به این نواحی محدودیتهای ترافیکی چند ساعته درنظر گرفته میشود. از دیگر آئینهای چهارشنبه سوری که در اهواز اجرا میشود مراسم قاشقزنی میباشد که بیشتر کودکان به آن میپردازند.
لرستان
در لرستان این مراسم مانند دیگر مناطق ایران با روشن کردن آتش آغاز شده و روشن کردن آتش در ارتفاعات و غلتاندن آن به کمک وسیلههایی به پایین مرسوم است.
خراسان
در استان خراسان و شهر مشهد و خراسان جنوبی مردم در قدیم در شب چهارشنبه سوری هیزم آتش میزنند. نام این هیزمها عبارت است از چرخه، خار و اسپند. اسپند دود کردن یا اسپند (اسفنج) به داخل آتش ریختن از آداب مردم خراسان در تمام جشنها و مناسبتها است. در داخل آتش اسپند نمک میریزند که حالت ترقه و انفجار دارد.
در خراسان رضوی و شهرهای غرب این استان مانند سبزوار چند رسم دیگر هم هست از جمله انداختن یک گوی بزرگ در آتش. به این ترتیب که با هیزم یک گوی بزرگ درست میکنند و آن را آتش میزنند و از بلندی روی زمین پرتاب میکنند و همزمان میخوانند «غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا». رسم دیگر مراسم علفه (alafeh) است. علفه نام موادی بودهاست که پادشاهان برای پذیرایی از سفیران و همراهان آنان مصرف میکردهاند. این رسم ریشه در عقاید کهن خراسانیان دارد که معتقد بودهاند در چهارشنبه سوری روح مردگان آزاد است و به سوی اقوام خود میآید؛ بنابراین مردم برای خوشامد درگذشتگانشان، حلوا یا نوعی نان روغنی بنام چلپک را با یک کاسه آب روی پشت بام میگذارند. یک نان روغنی دیگر هم در روستاهای سبزوار میپزند و آن را در تمام روستا پخش میکنند و مردم با خوردن آن برای روح درگذشتگان فاتحه میخوانند. البته رسم علفه در اغلب شهرهای خراسان از جمله شیروان هم جاریست. رسم دیگر مردم در غرب خراسان رضوی کوزه شکستن بودهاست. مردم ظرفهای کهنه و کوزههای جرمگرفته را به پشت بام میبردند و میشکستند. البته نوع دیگر این رسم این است که مقداری نمک به نشانه بدبختی و مقداری زغال به نشانه سیاهروزی و مقداری و یک سکه را به نشانه تنگدستی در یک کوزه میریزند و کوزه را به یکی از اعضای خانواده میدهند که از بالای بام به کوچه بیندازد و بگوید: «درد و بلای خنه (خانه) را ریختم در کوچه». این سنت برای دفع بلاها از خانواده اجرا میشود و نشانه امید مردم به خوشبختی و موفقیت در سال آینده است.
تهران
حاجت خواهی از توپ مروارید
توپ مروارید، یک توپ نظامی بزرگی واقع در میدان ارگ تهران قدیم، روبروی نقارهخانه قدیم. وجه تسمیه این توپ معلوم نیست اما برخی (کتیرائی، ۱۳۷۸) علت نامگذاری را چند رشته مروارید ذکر کردهاند که به دهانه توپ آویزان بودهاست. نوشته حک شده روی توپ نام سازنده آن را اسماعیل اصفهانی و سال ساخت آن را ۱۲۳۳ (به امر فتحعلی شاه قاجار (حکومت: ۱۲۱۲–۱۲۵۰)) ذکر کردهاست. این توپ هم اکنون جلوی ساختمان شماره هفت وزارت امور خارجه (باشگاه افسران پیشین) قرار دارد.
این توپ در فرهنگ عامه حائز اهمیت بودهاست به نحوی که در دوران قاجار خرافات بسیاری پیرامون آن شکل گرفت و مردم برای گرفتن حاجتهای خود به آن توسل میجستند. رواج خرافاتی از این قبیل، باعث شده بود عدهای از زنان و دختران، به نیت حاجت روایی و بخت گشایی به دورش جمع شوند و به آن دخیل ببندند، بخصوص در شبهای بیست و هفتم ماه رمضان و شبهای قدر. درشب چهارشنبه سوری نیز زنان و دختران پول و شیرینی و کله قند به نگهبانان توپ میدادند تا در اجرای مراسمشان آزاد باشند. صادق هدایت کتاب توپ مرواری را در انتقاد از خرافات رایج میان مردم دربارهٔ این توپ با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره نوشت.
نوروز و چهارشنبه سوری در خارج از ایران
این جشن بزرگداشتی بود برای فرهنگهای گوناگون، غذا، موسیقی و دوستی جوامع مهاجری که هر روزه خدمات فوقالعادهای در ایالات متحده ارائه میکنند.»
وضعیت کنونی
نسل جدید ایران از آیینهای این جشن شناخت چندانی ندارد.
برخی معتقدند در سالهای اخیر چهارشنبهسوری با حرکت به سوی خشونت، تحریف و استحاله شدهاست و از اصالت خود فاصله گرفتهاست. امروزه، استفاده از مواد محترقه و آتشزا که بعضاً دستساز و خطرناک هستند بسیار رایج است و جایگزین آیینهای کهن شدهاست. در چند سال گذشته، این شب همواره دارای آمار آسیبدیدگی و گاهی دارای تلفات جانی بودهاست. به عنوان مثال در سال ۱۳۸۹ طبق گفته رئیس اورژانس کشور، ۵ فوتی و ۱۵ معلولیت در حوادث این مراسم رخ داد.
برگزاری چهارشنبهسوری با آلودگی صوتی، آسیب به تابلوها و دیوارهای شهر و ایجاد فضایی خشونتآمیز و تنشزا همراه است بهطوریکه برخی شهروندان از رفتوآمد در خیابانها بیم دارند.
کشتهها و مصدومان
همهساله شهروندانی از ایران در اثر انفجارهای ناخوشایند مربوط به این جشن، کشته یا مصدوم میشوند. گزارشها حاکی است چهارشنبه سوری سال ۹۵ خورشیدی، ۲ کشته و ۲۱۱ مجروح —از جمله ۱۵ قطع عضو— بر جای گذاشته است. یکی از کشتهها نوجوان ۱۴ سالهای از تهران و دیگری جوان ۲۳ سالهای از بهارستانِ اصفهان بودهاست. همچنین یک مرد ۲۷ ساله در تهران هنگام ساخت مواد منفجرهٔ دستساز بر اثر انفجار، دو دست و دو پای خود را از دست داد.
منبع : ویکی پدیا